Monday, August 11, 2008

موسیقی فیلم




ارتباط تنگاتنگ موسیقی و فیلم از همان روزهای اول سینما شکل گرفت
اولين مورد شناخته شده در استفاده از موسيقي در سينما به دسامبر سال 1895 باز مي گردد. فيلم «برادران لومير» در گراند هتل شهر پاريس با همراهي پيانو به نمايش درآمد. در واقع اين موسيقي وجه بياني فيلمي است که گفتار ندارد. در اين موقعيت موسيقي بايد نهايت ظرفيت خودش را نشان دهد. تااواخر دهه 1920 و با به صحنه آمدن سينماي ناطق تا مدتي جايگاه موسيقي در شرايطي ابهام آميز قرار گرفت تا اينکه پس از مدتي نه چندان طولاني، موسيقي توانست جايگاه واقعي خودش را در فيلم به دست آورد تا آنچه که نمي توان با کلام بيان کرد به نحوي تاثير گذارتربه مخاطب منتقل کند. بديهي است عواملي که در ساخت موسيقي فيلم به کار گرفته مي شوند همان عواملي هستند که در تصنيف يا هر نوع موسيقي مورد استفاده قرار مي گيرند. اين ارکان را مي توان به صورت نغمه، ملودي، ريتم، هارموني (اصوات هم زمان يا هم نوا)، ارکستراسيون عنوان کرد. اما اين عوامل بايد با شرايط داستان و ريتم حرکت فيلم منطبق باشد. اما اينکه کدام موسيقي متن بهتر است؟ قضاوت در اين خصوص ساده نيست چون حيات موسيقي فيلم متصل به فيلم و فيلمنامه و به طور کلي مجموعه اي است که براي آن خلق شده است. در آثار موسيقي يک نفر با تمام توانش بدون محدوديت يا هيچ ايده اي خارج از خودش اثري را به صورت مستقل مي نويسد در حالي که در ساخت موسيقي براي فيلم چنين نيست و آهنگساز با نظر خودش در چارچوب يک موضوع و تصاويري خاص اثري را به وجود مي آورد. مقايسه اين اثر با موسيقي فيلمي ديگر ميسر و معمول نيست مگر اينکه چند نفر بر روي موسيقي يک فيلم کار کنند و آنگاه آنها با هم مقايسه شوند. پرسش ديگر اينکه آيا هيچگاه يک موسيقي بسيار ارزشمند و حساب شده مي تواند يک فيلم ضعيف را نجات دهد و برعکس آيا فيلم هاي شاخص توانسته اند موسيقي خودشان را خوب معرفي کنند. البته اصولي را در قضاوت و نقد مي شود در نظر گرفت
ولي در مورد سابقه حضور و استفاده از موسيقي در سينماي ايران ابتدا در سال 1900 ميلادي ناصرالدين شاه در سفر به فرانسه سينما توگراف را مي بيند و ....خوشش مي آيد ...در واقع پيشگام در سينماي ناطق ايراني عبدالحسين سپنتاست. فيلم دختر لر که در سال 1312 در تهران بر روي پرده رفت، نخستين فيلم او و ناطق سينماي ايران بود. اين فيلم در کمپاني امپريال فيلم بمبئي تهيه شده بود. موسيقي به معناي موسيقي متن نداشت و بيشتر در مورد پيشرفت هاي ايران بود. اين فيلم 5 سال بعد از دومين فيلم ناطق محصول سال 1928 به نام چراغ هاي نيويورک به نمايش در آمد. البته سپنتا فيلم هاي ديگري از جمله «فردوسي»، «شيرين و فرهاد» را نيز ساخت که در فيلم اخير دیالوگها به صورت ترانه و در واقع موزيکال بودند. چهارمين فيلم ساخته سپنتا «چشم هاي سياه» بود که در هند ساخته شد و آخرين فيلم اين هنرمند «ليلي و مجنون» (1315) نام داشت. پس از آن تا سال 1326 در ايران فيلمي ساخته نشد. در واقع موسيقي تا دهه چهل در سينماي ايران به صورت ترانه هايي بود که براي جلب نظر مخاطبان و تداوم اقتصاد و سينما استفاده مي شد و انواعي از آثار فاخر تا نازل براي آنها ساخته شد. کم کم خود خوانندگان هم به بازيگري پرداختند. اولين فيلم ايراني دهه هاي سي ساخته اسماعيل کوشان به نام «طوفان زندگي» است که موسيقي آن را اساتيد بزرگی چون روح الله خالقي و ابوالحسن صبا ساختند و ترانه هاي آن از رهي معيري بود. خوانندگان آن استاد غلامحسين بنان و خانم ايران علم بودند. اين فيلم طي يک سال ساخته شد و سال 1327 به روي پرده رفت.فيلم بعدي نيز به نام «زنداني امير» (1328) از دیگر ساخته هاي دکتر کوشان بود و استاد حسنعلي ملاح و مهرتاش چهار ترانه براي آن ساختند. فيلم «وارتيه بهاري» (1328) و «شرمسار» (1329) نيز در همين دوره ساخته شد و پس از مدتي موسيقي فيلم به صورت ترانه از وجوه جاذبه هاي اصلي فيلم هاي فارسي شد و در واقع موسيقي متن به مفهومي که در فيلم هاي مغرب زمين مطرح بود و در لايه هاي مختلف فيلم ها شنيده مي شد براي آنها تصنيف نشده بود. جايگاه ترانه در فيلم هاي فارسي باعث شد از ابتداي دهه 1330 بسياري از خوانندگان روز خودشان وارد فعاليت سينمايي شوند. در اواخر دهه 40 به گفته تاریخ نویسان دو فيلم مهم و تاثيرگذار ساخته شد که فيلم هاي گاو به کارگرداني داريوش مهرجويي و قيصر به کارگرداني مسعود کيميايي بودند. موسيقي گاو ساخته هرمز فرهت و قيصر ساخته اسفنديار منفردزاده بود.در واقع هر يک از اين فيلم ها به نوعي نه تنها بر سينماي ايران بلکه بر نحوه استفاده از موسيقي فيلم در ايران تاثير گذاشتند. موسيقي فيلم قيصر در ديدگاه عموم برجسته تر و مقبول تر و با فرهنگ عمومي سازگارتر بود.و از همان لحظه فرهنگ غلطی را با خود به سینمای ما هدیه کرد که تا امروز رد پای آن دیده می شود آن هم طنین موسیقی با گام بلند در بیشتر لحظات فیلم به گونه ای که تنها شما موسیقی را می بینید نه فیلم را
موسيقي فيلم گاو با مجموعه فيلم متجانس و از جهت بافت موسيقايي علمي تر و غني تر بود و در قياس با فيلم قيصر بيشتر مورد توجه کارشناسان موسيقي و جامعه هنري قرار گرفت.
بايد اذعان کرد يک موسيقي درخشان هيچگاه نتوانسته يک فيلم ضعيف را نجات دهد. برعکس بسياري فيلم هاي قوي و جود داشته که به موسيقي خودش اگر از بداعت و اجراي برجسته اي نيز برخوردار نبوده اهميت و موقعيت خاصي بخشيده است.از آنجايي که موسيقي عاطفي ترين و بي واسطه ترين هنر هاست عوامل عمده اي براي تاثيرگذاري در حوزه موسيقي فيلم هاي ايراني مي تواند به طور خاص عنوان شود. در واقع سه عنصر مهم براي انعکاس يک احساس کلي در موسيقي فيلم هاي ايراني قابل تشخيص است. اول خط ملودي و دوم بهره گيري از سازهاي ايراني، سوم چگونگي ترکيب و تلفيق نغمات و اصوات و سازها در سال هاي اخير در مورد موسيقي فيلم و جايگاه و کيفيت و اهميت آن نظرات مختلفي ابراز شده است. به عنوان مثال مرتضي حنانه از موسيقي دانان و آهنگسازان برجسته فيلم معتقد بود: «موسيقي فيلم در ايران يعني کاري که کارگردان خوشش بيايد. چون قضاوت هاي او مطرح است و مي تواند اثري را از قوه به فعل درآورد.» در گذشته بسياري از سازندگان موسيقي فيلم موسيقي را با همه اعضا ارکستر همزمان اجرا و ضبط مي کردند. در حالي که امروز موسيقي در چند مرحله و هر ساز به صورت جدا اجرا و ضبط مي شود و اين امر اگر چه از يک سو موجب ارتقاي کيفيت اجراي ساز مي شود ولي موسيقي نهايي فاقد حس مشترک نوازندگان و فراز و فرود هاي کمي و کيفي اجراست. بعضي معتقدند موسيقي بايد حاوي ملودي يا ملودي هاي بديع و به خاطر سپردني باشد. همچنين برخي از آهنگسازان بر اين عقيده اند که موسيقي هنرمعماري در زمان است و اين چارچوب فکري آهنگساز است که عيار موسيقي را تعيين مي کند.
موسیقی فیلم در فیلمهای جدید سینمای ایران بیشتر کپی از نمونه های تابلو خارجی است و یا موجود عجیب الخلقه ایست که نام موسیقی را نمی شود بر آن نهاد. این رسمی است که به سریالهای تلویزیونی تیزرهای تبلیعاتی و... کشیده شده است که به بر هم ریختگی همه گونه ایمان می آید. نه؟

Saturday, August 2, 2008

...تو دستهایت را می بخشیدی

چه کسی می خواهد / من و تو ما نشویم / من اگر ما نشوم تنهایم / تو اگر ما نشوی تنهایی / از کجا که من و تو / شوری از عشق و جنون / باز برپا نکنیم
(حمید مصدق)
می دانم صدای نارس و کوچک من به جایی نمی رسد ، اما باید این حرفها را بگویم و بگویم که در این روزگار بیش
از همیشه به مهر و مهر نیاز داریم
در ادامه حرفهای پیشترم باید بگویم
این همه سوتفاهم ، حاصل عادت جهان سومی تساهل در خرد و دانایی و کمبود اساسی متن های مرجع و ترجمه های بعضن اشتباه است. و سواد دهه ی بوق ... و گوشها و چشمهای دُُگمی که اجازه ی ورود نیروهای تازه را نمی دهد بی خبر از اینکه همین ها آنها را کنار گذاشته اند... و چشم های مردم من می گوید که من شعر تازه، داستان تازه، حرف تازه و... می خواهم
دلم گرفته از این تکرار و تکرار و تکرار، نگاه تازه، نه اصلن چشم تازه می خواهم من
انگار همه چیز این سرزمین دارد به سمت یک سیاست زدگی پوچ پیش می رود
و سیاست زدگی ، که جزو ناگزیری ها و مصیبت زدگی های تحمیلی زندگی در جهان سوم است که از بقال تا راننده تاکسی همه و همه خود را ... می دانند
من می دانم حکمن ما یک جایی قافیه را باخته ایم و ندانسته ایم که باخته ایم یا نخواسته ایم که بدانیم که با دانایی اش کیفوری نادانی مان را خراب کنیم
و خوب می دانم که هستند هنرمندانی هم در این میان که (در بی خبری) می مانند و ادامه می دهند می آفرینند همانها که احساسی را می گیرند نگاه می دارند، به خاطر می سپرند، و خاطره را به قالب بیان و ماده را به جامه ی شکل در می آورند. و این سابقه به سالمندی تاریخ انسان است. و هم اینها بودند که با تغییر دادن عناصر طبیعت آنها را به تصرف خود درآورده و خیالهایشان را با اولین ابزارش یعنی دستهایش بکار گرفت ، با همین دستها بود که آدمی، اول بار زمینی را شخم زد و اول گیاهی را کاشت و
همین دستها بود که اولین آیین های او را بوجود آورد
و همین دستها بود که در باغچه می کاشت و امید به سبز شدنشان داشت
وهمین دستها بود که عضو اساسی تمدن و فرهنگ و آغازگر انسانی شدن شد. و از طرفی ...و مگر با همین دستها نبود که آدمی سیب را چید و
اولین اسلحه را ساخت وهمین دستها بود که اول بار هابیلی را شهید کرد و سیل عظیم کشتار آدمیان را بنا نهاد
(حیاط خانه ی ما تنهاست/ حیاط خانه ی ما تنهاست / تمام روز/ و از پشت در صدای تکه تکه شدن می آید )