آيا ، ارتباطى بين سينما و نهضت مشروطيت وجود دارد؟ آيا مى توان با توجه به حضور هنر و فناورى مدرن در سينما از يك طرف و حضور انديشه سياسى و فلسفى مدرن در واقعه مشروطيت از يك طرف ديگر، تعاملى را بين اين دو رويكرد مدرن در نظر گرفت؟ آيا موانعى كه بر سر راه تحقق مشروطيت در سيستم سياسى و حكومتى ايران وجودداشت قابليت برقرار كردن نسبت با معضلات اجتماعى فراروى سينما را داشت؟آنچه تاريخ در اختيار ما نهاده ، گواهى روشنى بر نسبت مستحكم بين اين دو رهاورد مدرنيسم ارائه نمى دهد و مسير چنان بود كه گويى هر يك از اين دو موقعيت راه خود را مى رود. برخلاف عناصرى از قبيل ادبيات، مطبوعات، تجارت، ديوان سالارى مدرن و... كه به شدت بر شكل گيرى انديشه مشروطيت در ايران تاكيد داشت، سينما عنصرى جدا بود و گويى در اين حوزه هيچ كنشی را از خود نشان نداد

سرنوشت دو پيشگام سينماى ايران صحاف باشى مشروطه خواه و روسى خان استبدادگرا بسيار شبيه به هم بود و اين نشان مى دهد كه تحولات انقلاب مشروطه در ارتباط با سينما يك نسبت ابزارگرايانه برقرار ساخته بود. سينما قبل از آن كه با خود ماهيت سينما تعريف شود، در نسبت با ايدئولوژى حاكم تبيين مى شد. حد و مرزش بسته به ديدگاه گاه متضاد هژمونى مسلط، به انقباض و انبساط مى گرائيد. به عبارت ديگر اين سينما بود كه در گرداب تحولات مشروطه به چرخش درآمد و برعكس مشروطه تاثيرى را از اين هنر صنعتى نگرفت. اما آيا اين رويه در گذر زمان نيز چنين تداوم يافت؟ آيا بازتاب تحولات مشروطه در آينه سينما، حاكى از فرايندى متفاوت بود؟پاسخ را بايد در فيلم هاى اندكى جست وجو كرد كه مستقيماً يا غير مستقيم راجع به اين واقعه تاريخى پرداختند. فهرست كم حجم اين آثار عبارت است از: ۱- ستارخان (على حاتمى، ۱۳۵۱)، ۲- مستند فانوس خيال (بهرام رى پور، ۱۳۵۵)، ۳- مستند سينماى ايران از مشروطيت تا سپنتا (محمد تهامى نژاد، ۱۳۵۵)، ۴- كمال الملك (على حاتمى، ۱۳۶۳)، ۵- گراند سينما (حسن هدايت، ۱۳۶۷) البته فيلمنامه مشروطه مشروعه (محسن مخملباف) نيز كه در سال هاى نخست دهه ۶۰ به نيت اجراى يك مجموعه تلويزيونى نگاشته شد و به اقدامات شيخ فضل الله نورى در خصوص مشروطيت و سرانجام شهادت او به دست برخى از فاتحان تهران مى پرداخت، در اين خصوص قابل ذكر است. از آنجا كه بحث مورد نظر سينما است، از مجموعه هاى تلويزيونى نظير هزار دستان، با اين كه يك نسخه سينمايى به نام كميته مجازات از دل آن بيرون آمد، مى گذريم.اين مجموعه نحيف چه معنايى در بطن خود دارد؟ ۲ فيلم مستند كه بيشتر راجع به تاريخ سينماى ايران است و بحث مشروطيت در آنها به اقتضاى تاريخ اين سينما در حد بسيار گذرا مطرح مى شود، يك فيلم كه مشروطيت در حاشيه آن است و سنگينى حضور قهرمان فيلم _ كمال الملك- روايت تاريخ را نيز به دلخواه كارگردان عوض كرده است، يك فيلم كمدى كه ماجراى رقابت روسى خان و آقايف را روايت مى كند و اگرچه اشاراتى اجتناب ناپذير به مشروطيت دارد، در هر حال در اين باره نيست. مى ماند يك فيلم ديگر كه مستقيماً در ارتباط با مشروطه است: ستارخان. ستارخان جزء ضعيف ترين آثار كارگردانش هست و به دليل دخالت معمولاً هميشگى او در روايت هاى تاريخى اش، شخصيت تاريخى ستارخان نيز به نوعى آشفتگى و سرگردانى مى رسد كه نهايتاً واقعيت روح زمانه او را منعكس نمى كند و همين حتى نه فقط منتقدان كه تماشاگران را نيز از فيلم زده كرد و آن را تبديل به يكى از كم فروش ترين آثار سال ساختش كرد.
چرا سينماى ايران نسبت به اين واقعه پر اهميت تاريخى كه در بطن خود ده ها سوژه جذاب و دراماتيك و با تم هاى مختلف فلسفى، سياسى، اجتماعى، مذهبى و صد البته اكشن در بر دارد، كم اهميت بوده است؟ به نظر مى رسد ريشه اين معضل باز برگردد به همان بحث تحت سلطه بودن سينما. سينماى سياسى در ايران پديده اى لرزان و نحيف است و قضيه مشروطيت نيز به همين دليل جايگاه پررنگى را در سينماى ايران كسب نكرده است. دوگانگى هاى موجود در گفتمان مشروطه (سنت/ مدرنيسم، مشروطه/ مشروع، آزادى/ عدالت، حق/ تكليف، جمهوريت/ اسلاميت، تقيد/ اطلاق و...) فراتر از آن است كه در موقعيت كنونى، يك فيلمساز بتواند وقايع مشروطيت را بر مبناى يك انسجام عقيدتى به روى پرده سينما آورد. نگاه هاى متضاد به تحولات، آدم ها و ايدئولوژى هاى رايج در اين انقلاب به دنبال خود ثبات زدايى به همراه مى آورد و از همين رو فيلمساز تكليفش روشن نيست كه چگونه در يك چارچوب فكرى معين، مشروطه را در سينما بازآفرينى كند. گستره اى كه يك سوى آن فردى را خائن به ميهن مى نامد و سوى ديگر لقب شهيد به همان فرد اعطا مى كند طبعاً بى ثبات تر از آن است كه يك فيلمساز را جرات بخشد تا اصولاً در چنين حوزه هايى وارد شود و البته جديت قضيه آن جا بيشتر مى شود كه اين دوگانگى ها هم چنان مورد مناقشه باشد و حكومت معاصر نيز خود يك پاى ثابت و محكم در يك طرف اين اختلاف نظر باشد.پس از گذشت نزديك به صد سال، سينما همچنان خود را از زير سايه مشروطيت بيرون نكشيده است تا در موقعيتى فراتر بدان بنگرد و تصويرش را بازتاب دهد. جاى مشروطه در اين سينما، پس از يك سده، همچنان خالى است.
2-مسعود مهرابى، تاريخ سينماى ايران، تهران: پيكان،
۳- حميد رضا صدر، تاريخ سياسى سينماى ايران، ۴- غلامرضا ورهرام، تاريخ سياسى و سازمان هاى اجتماعى ايران در عصر قاجار، تهران، معين،
روزنامه شرق مهرزاد دانش ۸ مرداد ۱۳۸۴